مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.

  کد مطلب:46065 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:27

ديدگاههاي حكيمان يونان باستان درباره علم چيست؟
1ـ نظريه سقراط درباره علم
در اين مورد از سقراط نظريه خاصي نقل نشده است، جز اينكه ميگفت: «دانشي ندارم و تعليم نميكنم من مانند مادرم فن مامايي دارم، او كودكان را در زادن كمك ميكند، من نفوس را ياري ميكنم كه زاده شوند، يعني به خودآيند و راه كسب و معرفت را بيابند». (سير حكمت در اروپا 1/16)
اين همان روش معروف سقراطي است كه بعدها به آن «ديالكتيك» نيز گفتند، امّا حقيقت اين روش چه بوده، ما درباره آن فعلاً وارد بحث نميشويم و در بعضي نوشتههاي خود پيرامون آن توضيحاتي دادهايم.
2ـ نظريه افلاطون درباره علم:
حكيم دوّمي كه نظريه او شايسته بحث و گفتگو است، افلاطون است، افلاطون در سال 427 پيش از ميلاد ديده به جهان گشود و قريب هشتاد سال زندگي كرد، اساس نظريه افلاطون را درباره حقيقت ادراك و ارزش معلومات، سه چيز تشكيل ميدهد:
الف: مُثُل يا ارباب انواع
وي براي هر نوعي از انواع طبيعت، مانند انسان و اسب حتي نبات و امور معنوي از قبيل شجاعت و عدالت، يك فرد تام و كامل مجردي ميانديشد كه مربي و پرورنده افراد مادي آن نوع، و صورت كامل همه آنهاست و اصل و ريشه تمام افراد آن نوع، و صورت كامل همه آنهاست و اصل و ريشه تمام افراد آن نوع، به شمار ميرود.
مثلاً براي انسان كه افراد زيادي در طبيعت دارد، يك فرد تام و كاملي از آن در عالم مجردات قائل است كه «رب» و پرورنده تمام آن افراد متكثر مادي ميباشد، و همچنين است ديگر افراد از انواع.
رب النوع، پيوسته مطلق و غير متغير و فارغ از زمان و مكان، و ابدي و كلي (مقصود سعه وجودي است) ميباشد، در حالي كه افراد طبيعي و مادي، متغير و مقيّد به زمان و مكان هستند و در زندان ماده مقيدند.
ب: آفرينش روح قبل از بدن
وي معتقد است كه روح پيش از تعلّق به بدن در دنياي طبيعت در عالم مجردات و معقولات وجود داشته است و مثالها و ربالنوعها را كاملاً درك نموده و آنها را ميشناخته است، آنگاه كه به عالم كون و طبيعت آمد پردهاي روي آگاهيهاي او افتاد، و به نوعي آنها را فراموش كرد، امّا به كلي محو و نابود نگرديد.
وقتي نفس انسان در جهان طبيعت، افراد مادي يك نوع را ميبيند از آنجا كه اين افراد، اشباح و سايههاي كم رنگ از آن مثالها هستند و بهرهاي از آنها دارند، ناگهان به آن حقايق اصيل متوجه ميشود. و آنچه را كه قبلاً ديده بود، به ياد ميآورد، از اين جهت كسب علم و معرفت در واقع (تذكر) است و اگر انسان چنين آشنايي قبلي نداشت، و يكسره نادان بود و مايه علمي دراو نبود، تحصيل علم براي او ميسر نبود.
سرانجام افلاطون نظر ميدهد كه محسوسات ظواهرند نه حقايق، فاني و گذرا هستند نه اصيل و باقي، و علم بر آنها تعلّق نميگيرد، و علم پيوسته به معقولات و مثالها تعلّق ميگيرد.

: آية الله جعفر سبحاني
شناخت در فلسفة اسلامي

مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.